شرح کردن. تشریح و بیان کردن. تفسیر کردن. توضیح دادن. وصف کردن: هست اینهمه محنت که شرح دادم با اینهمه پیوسته ناتوانم. مسعودسعد (دیوان ص 355). گر ز غمم صد یکی شرح دهم پیش کوه آه دهد پاسخم کوه بجای صدا. خاقانی. این معنی را شرح داد و از رای او استصواب و استعلامی جست. (سندبادنامه ص 212). بازجستند از حقیقت کار داد شرحی که گریه آرد بار. نظامی. سبب و علت و خوابها شرح دادند. (گلستان سعدی). به ناخوبتر صورتی شرح داد. (گلستان سعدی). بزرگوارا شرح معالیت که دهد که فکر آصف ازو منقطعشود حیران. سعدی. بهار شرح جمال تو داده در هر فصل بهشت ذکر جمیل تو کرده در هر باب. حافظ. خواجه فرمودند این حال راشرح ده. (انیس الطالبین ص 85). قرص خورشیداست اول لقمۀ مهمان صبح چون توانم داد شرح نعمت الوان صبح. صائب
شرح کردن. تشریح و بیان کردن. تفسیر کردن. توضیح دادن. وصف کردن: هست اینهمه محنت که شرح دادم با اینهمه پیوسته ناتوانم. مسعودسعد (دیوان ص 355). گر ز غمم صد یکی شرح دهم پیش کوه آه دهد پاسخم کوه بجای صدا. خاقانی. این معنی را شرح داد و از رای او استصواب و استعلامی جست. (سندبادنامه ص 212). بازجستند از حقیقت کار داد شرحی که گریه آرد بار. نظامی. سبب و علت و خوابها شرح دادند. (گلستان سعدی). به ناخوبتر صورتی شرح داد. (گلستان سعدی). بزرگوارا شرح معالیت که دهد که فکر آصف ازو منقطعشود حیران. سعدی. بهار شرح جمال تو داده در هر فصل بهشت ذکر جمیل تو کرده در هر باب. حافظ. خواجه فرمودند این حال راشرح ده. (انیس الطالبین ص 85). قرص خورشیداست اول لقمۀ مهمان صبح چون توانم داد شرح نعمت الوان صبح. صائب
رو گردانیدن. اعراض کردن. علامی فهامه در اکبرنامه نوشته: ’مناسب دولت قاهره است که جنگ را طرح داده از آب نربده بگذریم و به هند نفسی راست کنیم و مردم تازه زور فراهم آوریم’. و بمعنی اول مسیح کاشی گوید: داو نخست هر دو جهان باختم ولی در نرد عشق طرح به لیلاج میدهیم. گر به گلشن کند آن سرو پریچهر خرام سنبلستان به چمن طرح دهد گیسویش. محسن تأثیر (از آنندراج). ، در بازی شطرنج، طرح دادن، یا طرح کردن، عبارت است از در کنار نهادن و معزول از عمل کردن حریف قوی یک یا چند از سواران خود را تا حریف ضعیف با او برابری تواند کرد و بیشتر این کار برای تحقیر حریف کنند: واضع آن (یعنی شطرنج) به اسرار جبر و قدر سخت بینا بوده است و از کار تقدیر آفریدگار و تدبیر آفریدگان آگاه، آن را بنهاد و در نهادن آن فرانمودکه صاحب آن عمل با غایت چابک دستی و به بازی و زیرک دلی، اگرچه رخی یا فرسی بر خصم طرح دهد، شاید که به وقت باختن از آن حریف کنددست بدباز نادان، بازیی آید که دست خصم را فروبندد و در مضیقی افتد که هیچ چاره جز دست بازچیدن و به قائم ریختن نداند. (مرزبان نامه) .و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 44 شود
رو گردانیدن. اعراض کردن. علامی فهامه در اکبرنامه نوشته: ’مناسب دولت قاهره است که جنگ را طرح داده از آب نربده بگذریم و به هند نفسی راست کنیم و مردم تازه زور فراهم آوریم’. و بمعنی اول مسیح کاشی گوید: داو نخست هر دو جهان باختم ولی در نرد عشق طرح به لیلاج میدهیم. گر به گلشن کند آن سرو پریچهر خرام سنبلستان به چمن طرح دهد گیسویش. محسن تأثیر (از آنندراج). ، در بازی شطرنج، طرح دادن، یا طرح کردن، عبارت است از در کنار نهادن و معزول از عمل کردن حریف قوی یک یا چند از سواران خود را تا حریف ضعیف با او برابری تواند کرد و بیشتر این کار برای تحقیر حریف کنند: واضع آن (یعنی شطرنج) به اسرار جبر و قدر سخت بینا بوده است و از کار تقدیر آفریدگار و تدبیر آفریدگان آگاه، آن را بنهاد و در نهادن آن فرانمودکه صاحب آن عمل با غایت چابک دستی و به بازی و زیرک دلی، اگرچه رخی یا فرسی بر خصم طرح دهد، شاید که به وقت باختن از آن حریف کنددست بدباز نادان، بازیی آید که دست خصم را فروبندد و در مضیقی افتد که هیچ چاره جز دست بازچیدن و به قائم ریختن نداند. (مرزبان نامه) .و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 44 شود
به زور فروختن، رو گردانیدن، هنداخ دادن رو گردانیدن اعراض کردن، در کنار نهادن و معزول از عمل کردن حریف قوی یک یا چند سوار خود را تا حرف ضعیف با او برابری کرد (بیشتر این کار را برای تحقیر طرف کنند) طرح کردن
به زور فروختن، رو گردانیدن، هنداخ دادن رو گردانیدن اعراض کردن، در کنار نهادن و معزول از عمل کردن حریف قوی یک یا چند سوار خود را تا حرف ضعیف با او برابری کرد (بیشتر این کار را برای تحقیر طرف کنند) طرح کردن